رسته‌ها
اسبها و انسانها
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 32 رای
نویسنده:
مترجم:
یوسف قنبر
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 32 رای
✔️ مجموع سه داستان

از متن کتاب:
نور آفتاب گسترده‌تر، روشنایی هلال ماه ضعیف‌تر، قطرات نقره‌فام شبنم درخشان‌تر و زمزمه‌های جنگل شدید‌تر گشت. انسان‌ها به جنب‌وجوش افتادند و اسب‌ها در حیاط اصطبل‌ خانه‌ی‌ تیولدار مصرانه‌تر خُره کشیدند و به این‌سو و آن‌سو حرکت کردند و حتی ضمن این‌که یک‌دیگر را با خشم هُل می‌دادند و قیل‌وقال راه می‌انداختند، شیهه‌های تیز برآوردند. رمه‌دار پیر ضمن گشودن دروازه که غژغژ صدا می‌داد، گفت:‌ «هُش‌‌، هُش! وقت کافی هست! شما که هنوز از گرسنگی تلف نشده‌اید!» و وقتی مادیانی به طرف دروازه یورش برد، او بازویش را جنباند و فریاد زد:‌»عقب، عقب!» او که نستر(۲۳) نام داشت ژاکت قزاقی‌ای به تن کرده، شلاقی بر شانه نهاده و چیزهای مختلفی را از کمربند چرمی ژاکتش آویخته بود که از جمله‌ی آن‌ها حوله‌ای پر از نان بود. او زین و افساری را حمل می‌کرد. اسب‌ها از لحن نستر نه ترسیدند و نه رنجیدند. آن‌ها تظاهر به بی‌اعتنایی کردند و لاقیدانه از دروازه رو برگرداندند، به‌جز مادیان کهر و پیر و آشفته‌یالی که گوش‌هایش را خواباند و تند و تیز به نستر پشت‌کرد. بر اثر این رویداد، مادیان جوانی که پشت مادیان کهر ایستاده بود، بدون دلیل خاصی با پاهای عقبش به اولین اسبی که به او نزدیک شد، لگد زد. نستر که رهسپار دورترین گوشه‌ی حیاط اصطبل بود با لحن تهدیدآمیزی فریاد کشید: «هی، هی!» از میان حدوداً صد اسب حاضر در دیواربست، تنها اسبی که کم‌ترین بی‌تابی را از خود بروز می‌داد، اسب اخته و ابلقی بود که تنها در زیر لبه‌‌ی بامی ایستاده بود و با چشمان نیمه‌بازش به اطراف خیره می‌نگریست و یکی از تیرهای بلوطی پناهگاه اسب‌ها را می‌لیسید. بیان این‌که تیر بلوطی دقیقاً چه طعمی داشت، مشکل بود ولی ابلق در ضمن این کار جدی و متفکر به نظر می‌آمد. نستر ضمن نزدیک شدن به ابلق و گذاشتن زین و نمد برّاق زیرِ زین بر توده‌ای از کود، با همان لحن سابق گفت:‌»داری موذی‌گری می‌کنی، ها؟»
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
470
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
khar tu khar
khar tu khar
1391/07/05
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی اسبها و انسانها

تعداد دیدگاه‌ها:
6
این کتاب هم فرت شد ... می خواستیم بگیریمش ... نمیدونستیم اینطوری میشه...
درود بیکران بر خرتو خر بزرگ که کلام از تشکرش قاصره
با تشکر فراوان . خواستم اگه امکان داره کتاب قزاقان از تولستوی رو که یک رمان فلسفی اخلاقی فوق العادس آپلود کنید .
دستت درد نکنه جناب khar tu khar خیلی ممنون از شما و سایت وزین تابناک
یعنی نمیدونم چی بگم که شایسته ی زحمت های خرتوخر عزیز باشه...مدتها بود دنبال این کتاب بودم...مرسی از زحمت هات دوست من!عالی بود عالی...
اسبها و انسانها
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک